ماجـــرای کیش(1)
بلاخره بعد از 3 ماه وقت شد بیآم و ماجرای کیشمونو بنویسم..
چیز خاصی نبووووودفقط بازار و دریا و تفریحیکی نیست بگه پس رفتی کیش چیکار کنی؟
ساعت1شب پروازمون بود به سمت کیش
ساعت2.15رسیدیم و مردم و خواب زده کردیم(مردم اینجا به معنی عمو،زن عمو و پسرعمو هستش)
عمو قرار بود فرداش بره سرکار
هواپیما مسیر رفت:
با استرس فراوون سوار شدیم
یه مشت بچه هم دورمون بود
مردم آرامش میخواستن ولی مگه ما میذاشتیم
ها ها ها
خب نیایش(دخترعمه)بود،من بودم،پانیذ(دخترهمون عمو که کیشه)بود،نیکا(دخترعمه)بود و آوینم بود
ما که ساکت نمی شدیم..
مجبور بودن مشغولمون کنن
هوا توی آسمون -28 درجه بوووود!
پک پذیراییشونم:
بادام زمینی پنیری،آبمیوه،دسر نوشیدنی،کیک،شکلات و آدامس(برای فرود)بود..
وقتی رسیدیم پختیم عینکا همه بخار کرد!
ما هم خییییس بودیم از رطوبت هوا!
خب رسیدیمو زنعمو اومد فرودگاه دنبالمون..
بعدش تا ساعت4 صبح بیدار بودیمو عمو رو هم بیدار کردیم..
روی میزشون انواع تنقلات بود!
که چون پانیذ کیش نبوده مونده بودن!
!بچه ها شخم زدن اونجارو!
پاستیلا و بیسکویتا و شکلاتا و اسمارتیزا و کافی جوی ها..ووو
میرسیم به فرداش که س 9بیدار شدیم رفتیم مرکز تجاری . من کورن فلکس لوبله و چیپس خریدم
انقدر خوشمزه بودن بعدشم خانوما رفت بچرخن آقایون نشستن بچه ها هم موندن پیششون
دخترعمو مارو به کافه نوتلا مرکز تجاری دعوت کردن و انقدررررر خووووب بود که پاااااااک یادمون رفت منتطرمونن!ا
مرکز تجاریم به اون بزرگی نزدیک به 45 دقیقه گشتیم تا پیداشون کردیم!ا
بعدش لباس خریدیم ساعت 1 رسیدیم خونه..0
بقیه پست بعد!